۱۳۸۷-۰۴-۱۰

کاغذ بازی

بعد از حدود یک‌سال، تصمیم گرفتم برم سلمونی. یه نامه نوشتم برای سلمونی محل و ازش درخواست وقت برای کوتاه کردن مو کردم. یه نامه برام فرستاد و توش بهم خبر داد که نامه‌ام به دستش رسیده و ازم تشکر کرد که اون سلمونی رو انتخاب کردم. آخرش هم بهم خبر داد که درخواستمو بررسی می‌کنه و به زودی یه نامه برام می‌فرسته که کی باید برم پیشش.

انگیزه‌ام برای سلمونی رفتن اینه که یه‌سری موی سفید دوسانتی کشف کردم که بین سیاه‌های سی سانتی به چشم نمی‌آن. گناه دارن طفلکیها.

لینک روز: تصاوير جلسه‌ی تاريخي مجلس خبرگان در خرداد 68 از بالاترین.

۱۳۸۷-۰۴-۰۳

کری مرتبه‌ی دو

روسها امروز داشتن برای ایتالیاییها و فرانسویها کری می‌خوندن!

۱۳۸۷-۰۳-۲۷

هوپ هلند هوپ

1- هلندیهای اطراف من، قبل از شروع مسابقه‌ها، اصلا به تیمشون امیدوار نبودن. حتی وقتی به بعضیهاشون گفتم که به نظر من، از این گروه هلند و رومانی می‌رن بالا -که البته حالا دیگه زیاد مطمئن نیستم- بهم خندیدن و گفتن که آره! اگه ایتالیا و فرانسه این‌قدر ضعیف باشن که به ما ببازن، به رومانی هم می‌بازن.

2- وقتی بازی با ایتالیا شروع شد و دیدم که ایتالیاییها سه‌تا هافبک دفاعی دارن (سیستم مورد علاقه‌ی میلان و آنجلوتی) فکر کردم فاتحه‌ی بازی بالهای هلند خونده‌ست، ولی از شانس هلندیها سه‌تا هافبک نه‌چندان جوان میلانی (تیم سابق فان‌باستن) روز خوبشون نبود. همین‌طور هم واقعا انتظار نداشتم که ویلی سانیول و پاتریک اورا (دفاعهای کناری فرانسه) این‌جوری جلوی بالهای هلند کم بیارن.

3- مثل هر چهار-دو-سه-یک دیگه‌ای هر وقت بازیکن هدف (فان‌نیستلروی) از جای اصلیش تکون بخوره، اوضاع حریف خیلی به‌هم می‌ریزه، مثل سه‌تا گل آخر هلند.

4- تیمهایی که خوب شروع می‌کنن، معمولا یه جایی می‌خورن به دیوار و قهرمان نمی‌شن. این چیزیه که وضعیت هلند رو به نظر من نگران‌کننده می‌کرد، ولی وقتی گل چهارم رو به فرانسه زدن، بهشون ایمان پیدا کردم. تیمی که در اون شرایط، باز هم حمله بکنه، کارش درسته. هرچند هنوزم ته دلم قرص نیست.

5- همون‌جور که مریم نوشته، بازی با ایتالیا رو تو خونه دیدیم. ولی بازی دوم رو با بچه‌های موسسه رفته بودیم کافه. در واقع اول توی یکی از اتاقهای پشتی که تلویزیون نداشت، شام خوردیم و بعدش اومدیم توی صحن! کافه در کنار پنجاه‌تا نارنجی‌پوش مودب (باور می‌کنین به فرانسویها فحش نمی‌دادن؟) بازی رو دیدیم. شاممون یه کمی طول کشید و ده‌پانزده دقیقه‌ی اول بازی (و گل اول) رو از دست دادیم. وقتی هلند گل زد، از بیرون صدای جیغ و فریاد اومد و چند نفر دویدن بیرون که ببینن کی گل زده که البته هیچ‌کدومشون از اون چند نفر هلندی نبودن!

6- آقا درسته که مثل همیشه کاملا تصادفی! آلمان افتاده قاطی تیمهای ضعیف، ولی مثل این که این دفعه مسوول تصادف حواسش به کرواسی نبوده که بندازدش یه جای دیگه.

7- دیدن روسیه چقدر شبیه هلند بازی می‌کنه؟

8- تلویزیون هلند قبل از شروع بازی با ایتالیا تمام تلاشش رو برای تحقیر حریف کرد. چند تا فیلم چند ثانیه‌ای طنز از صحنه‌ی شاخ زدن زیدان به ماتراتزی، تیکه‌های این فیلم بوزتو در مورد تفاوت ایتالیاییها و بقیه‌ی اتحادیه‌ی اروپا رو به اضافه‌ی یه سری عکس از خانم مارا کارفانیا مدل سابق و وزیر فعلی کابینه‌ی برلوسکونی، چند بار پخش کردن.

9- می‌دونین اگه بازی چک و ترکیه مساوی می‌شد چی می‌شد؟ صفحه‌ی 16 دستورالعمل 59صفحه‌ای مسابقات رو ببینین. گزارشگر تلویزیون ایران چی می‌گفت؟

10- سر و صدای ترکهای هلندی وقتی ترکیه برد، جالب توجه بود!

11- عکس رو مریم تو کافه گرفته.

۱۳۸۷-۰۳-۲۶

اعتماد

یارو بچه‌شو می‌شونه لب تاقچه و بهش می‌گه: «بابا جون یادت باشه که تو زندگیت به هیچ‌کی اعتماد نکنی. باشه؟» بچه می‌گه باشه و باباش می‌گه: «باریکلا! حالا بپر بغل بابا.» بچه می‌پره و باباهه جا خالی می‌ده و بر می‌گرده به بچه‌ی گریان و دماغ شکسته می‌گه: «حتی به بابات!»

درد شکسته شده دماغ خیلی زیاده. از اون بدتر این‌که آدم زود هم یادش می‌ره.

۱۳۸۷-۰۳-۲۳

وسایل کمک بچه‌داری

وسیله‌ای که عکسشو می‌بینین یه چیزیه مثل فرقون که جلوی دوچرخه بسته می‌شه و برای حمل بار و کودک! ازش استفاده می‌شه (سایتش). ده‌دوازده روز پیش یه خانومی -که با مقایسه با عکسهای اینجا حدس می‌زنم حدودا 6 ماهه باردار بوده باشه- رو دیدم که سوار دوچرخه بود و توی فرقونش دوتا کیسه‌ی خرید بزرگ و یه بچه‌ی دو سه ساله رو حمل می‌کرد.

یه وسیله‌ی خیلی جالب دیگه‌ای هم که اینجا زیاد دیدم کالسکه‌های دونفره است. جوری که یه بچه‌ی یکی‌دو ساله جلوش بشینه و پاهاشو آویزون کنه و یه بچه‌ی چند ماهه پشتش دراز بکشه. حدس می‌زنم این وسیله اینجا بازار خوبی داشته باشه، نه فقط به خاطر این‌که همچین چیزی رو توی خیابون زیاد می‌بینم، بلکه به این دلیل که چند تا خانواده می‌شناسم که دوتا بچه دارن با اختلاف سن زیر دو سال.

لینک روز: شش‌هفت میلیارد نوشته‌ی سیما که باعث شد تنبلی رو بذارم کنار و در مورد فرقون بنویسم!

۱۳۸۷-۰۳-۲۱

داغم

این نوشته‌ی کلاشینکف دیجیتال و فیلم توشو (لینک مستقیم) اگه اعصاب درست حسابی ندارین، نبینین و اگه دارین ...

۱۳۸۷-۰۳-۱۷

کشفیات آخر هفته‌ها

سخنران اول کشفیات هفته‌ی این هفته‌مون دیرک وان دلفت رییس موزه‌ی بورهافه بود که در مورد اختراع تلسکوپ صحبت کرد. تلسکوپ در سال 1608 توسط هانس لیپرشی آلمانی-هلندی اختراع شده و امسال چهارصدمین سال اختراعشه و طبیعتا کلی هم برنامه به همین مناسبت دارن. دیرک در واقع در مورد کشفیات چهارصد سال پیش در این هفته! حرف زد. نکته‌ی جالبی که بهش اشاره کرد استفاده‌ی نظامی از تلسکوپ، قبل از استفاده‌ی علمی ازش بود. در واقع از این وسیله در جنگهای استقلال هلند از اسپانیا، قبل از این‌که گالیله به فکر استفاده ازش برای دیدن ماه و مشتری بیفته، استفاده شده بوده و به عنوان مثال باهاش می‌تونستن از لاهه، دلفت و لایدن رو ببینن.

اما سخنران دوم (یوس فان دن بروک) درباره‌ی کشفیات آخر هفته‌هاش! حرف زد. اسلاید اولش عکس چند نمونه از جیشش بود کنار نمونه‌ی غذایی که قبل از جیش مربوطه خورده بود! در واقع گفت این پروژه‌ی جدید آخر هفته‌هاشه. چه تعریفی هم از رنگ جیشش بعد از خوردن سوپ گوجه می‌کرد! کاری که در موردش صحبت کرد، از جمع کردن گوش‌ماهی کنار دریا شروع می‌شد و قدم بعدیش هم جدا کردن گوش‌ماهیهایی بود که روشون سوراخ داشت (مثل عکس بالا). یه‌جور شکارچی اونا رو سوراخ می‌کنه و محتویاتش رو می‌خوره. بعد اومده بود اونایی که سوراخشون روی قسمت بالاییشون بود رو از بقیه جدا کرده بود و متوجه شده بود که -نمودار فراوانیش رو هم نشون داد- بزرگتر از بقیه هستند و ادعاش این بود که بزرگترها پوسته‌ی کلفت‌تری دارن و در نتیجه شکارچی اون قسمت رو (که راحت‌تره) سوراخ می‌کنه.

این هم یک مقاله در همین مورده که عکس رو هم از همون‌جا برداشتم.
لینک روز: حمله‌ی قلبی آرش (این و این).

۱۳۸۷-۰۳-۱۴

تب نارنجی

1- دو هفته‌ای می‌شه که این دور و ور همه‌چی فوتبالی شده، از تبلیغات فوتبالی تلویزیون بگیر تا پرچمهای سه‌رنگ هلند و پرچمهای اورانیه (نارنجی) که در ابعاد مختلف همه‌جا ظاهر شدن و خونه‌هایی که پرچم نارنجی یا عکس بازیکنهای تیم ملی هلند رو پشت پنجره‌هاشون زدن. یکی از همسایه‌ها که از وقتی که ما اومدیم پرچم فینورد پشت پنجره‌اش بود، پرچم رو برداشته و جاش یه پرچم اورانیه زده.

2- فروشگاه‌ها هم که طبیعتا به هر بهانه‌ای شهر رو شلوغ می‌کنن. بلوکر (یک فروشگاه زنجیره‌ای) محل ما مدتیه که توی ورودیش، لوازم فوتبال چیده و از شیر مرغ تا بوق استادیوم به رنگ نارنجی! می‌فروشه. جالب اینه که لوگوی بلوکر اصولا نارنجیه!

3- حالا وسط این تب نارنجی، یه بابایی ویم رو دعوت کرده سوییس. البته منظور از دعوت اینه که بلیط رفت‌وبرگشت و هزینه‌ی اقامتشو تو یه هتل پنج ستاره تقبل کرده، یه بلیط بازی هلند-ایتالیا (دوشنبه‌ی دیگه) هم روش! عجیب حسودیم می‌شه بهش.

4- از جیووانی پرسیدم برنامه‌ات چیه دوشنبه‌ی دیگه؟ گفت یه تی‌شرت لاجوردی می‌پوشم که روش نوشته «اورانیه ساکز» و می‌رم لایدزه‌پلین. حتما همین کار رو می‌کنه!

5- این ملت که چند قرن می‌شه به بی‌غیرتی معروفن و بهش افتخار می‌کنن& یه تعصب فوتبالی‌ای ناجوری نسبت به آلمانیها دارن. رفیق اگه آلمان و هلند تو حذفی خوردن بهم، می‌تونی روی سه‌روز اقامت تو خانه‌ی ما حساب کنی (با همراه).

6- دو نفر رو می‌شناسم که هم‌زمان با بازی هلند و ایتالیا سوار هواپیما از ایتالیا می‌آن هلند.

7- خوبیش اینه که بیشتر تیمهای پاچه‌گیر مثل روسیه و یونان و سوئد افتادن تو یه گروه (بیچاره اسپانیا). خدا رومانی رو به خیر کنه. روسیه رو هم دریابین با خوس هیدینک و دیک آدفوکات.

لینک(های) روز: «از شریعتی پریم تا ارتفاع کم از سطح گند» از آق‌بهمن و «بی‌خبر» از در مورد حماقت. عجیب احساس شباهت می‌کنم بهشون.