۱۳۸۷-۱۰-۰۹

هلندی‌های معمولی

راوی: یکی از خوبیهای این کلاس صخره‌نوردی اینه که با هلندی‌های معمولی هم دمخور شدم. یه کمی تخمینم از اطلاعات عمومی و شعور و این‌جور چیزهای هلندی‌ها تعدیل شده.
هلندی‌های دور میز ناهار: حالا شاید بفهمی که چرا پیم فرتوین این‌قدر رای آورده.

انگیزاننده.

۱۳۸۷-۱۰-۰۷

۱۳۸۷-۱۰-۰۵

حیف

اینو شش‌هفت ماه پیش، وقتی که قرار شد قطبی برگرده، نوشته بودم، ولی نمی‌دونم چرا یادم رفت که منتشرش کنم.

آقا من شدیدا از این‌که حق این استیلی بدبخت رو خوردن و نداشتن سرمربی پرسپولیس شه، ناراحتم. فکرشو بکن چه حالی می‌داد اگه سرمربیهای دو تیم، وسط داربی، با هم دست‌به‌یقه می‌شدن؟

عکس از اینجا.

۱۳۸۷-۱۰-۰۳

کلاه مریم


برف آب شده روی کلاه مریم
زمان: دسامبر 2008
مکان: لایدن

۱۳۸۷-۱۰-۰۱

فیزیکالیست

- چه بوی خوبی می‌دی.
-باز تو زمان تخمک‌گذاریت شد، از بوی من خوشت اومد؟

مرتبط.

۱۳۸۷-۰۹-۲۹

طولانی‌ترین شب سال؟ (قسمت دوم)

حالا بیاین فرض کنیم که مشکلاتی که توی نوشته‌ی قبلی گفتم قابل صرف‌نظر کردنه. آیا با این فرض، شب بین روز شنبه و یکشنبه‌ی هفته‌ی آینده (سی‌ام آذر و اول دی یا بیستم و بیست‌و‌یکم دسامبر) طولانیترین شب ساله؟

انقلاب زمستانی امسال به وقت گرینویچ می‌شه ظهر روز یکشنبه 21 دسامبر یا اول دی(منبع) که یعنی بعدازظهر روز یکشنبه توی نیم‌کره‌ی شرقی و قبل از ظهر روز یکشنبه توی نیم‌کره‌ی غربی. در نتیجه توی نیم‌کره‌ی شرقی (شامل ایران و اروپا) یکشنبه شب (شب دوم دی) طولانی‌ترین شب ساله و در نیم‌کره‌ی غربی شب اول دی.

بنابراین امسال شب بعد از شبی که جشن گرفته می‌شه، طولانیترین شب سال در ایرانه. این واقعه نادره؟ نه. در واقع با برداشتن عددهای این جدول و یه محاسبه‌ی سرانگشتی معلوم می‌شه که از سال 1379 تا 1399 هر چهار سال یک‌بار این اتفاق می‌افته و جالبتر این‌که این سالها دقیقا همون سالهایی هستن که کبیسه‌ی تقویم شمسی از کبیسه‌ی تقویم میلادی عقب مونده. یعنی در تمام این بازه‌ی بیست‌ویک‌ساله، طولانیترین شب سال، شب بین بیست و یکم و بیست و دوم دسامبره. نتیجه این که تقویم گریگوری‌ای برای تشخیص طولانیترین شب سال تهران توی این بیست‌ویک‌سال، هیچ اشتباهی انجام نمی‌ده و تقویم ایرانی هر چهار سال یک‌بار اشتباه می‌کنه.

دیگه این که از 26 آذر تا 7 دی، طول شب در تهران 14 ساعت و 15 دقیقه‌ست، بنابراین اختلاف طول شب توی این بازه ی 12 روزه کمتر از یک‌دقیقه‌ست. این بازه برای عرضهای جغرافیایی بیشتر، کوتاهتره. مثلا در لایدن به مدت 7 روز، شب 16 ساعت و 18 دقیقه‌ست. می‌تونین اینجا طول و عرض جغرافیایی رو بدین و طول روز رو در روزهای مختلف سال ببینین.

اما یه نکته در مورد اول دی: اول دی (و در نتیجه شب قبلش) به شکل فعلی، کمتر از 100 سال عمر داره. در واقع سال 1304 تقویم جلالی رو که دیگه تقریبا استفاده نمی‌شده، با یه تغییر جدی به عنوان تقویم رسمی ایران انتخاب می‌کنن. اون تغییر حذف کبیسه‌های ماهانه‌ست. توی نسخه‌ی اصلی تقویم جلالی، تعداد روزهای ماههای مختلف ثابت نبوده و مثلا ماه پنجم سال، بعضی وقتها 31 روزه بوده و بعضی وقتها 32 روزه (این‌جا). کبیسه‌های ماهانه باعث می‌شده که زمان ورود خورشید به هرکدوم از تقسیم‌بندی‌های دوازده‌گانه آسمون با حداکثر نصف‌روز خطا بر شروع ماه‌های 12گانه منطبق باشه که طبیعتا شامل ماه دهم و در نتیجه انقلاب زمستانی و طولانی‌ترین شب سال هم می‌شده. اما سال 1304 در تنظیم تقویم رسمی تصمیم گرفتن که از این دوازده کبیسه‌ی سالانه، فقط یکی رو نگه دارن (خدا پدرشون رو بیامرزه) و در نتیجه فقط روز اول فروردینه که با خطای حداکثر نصف‌روز با اعتدال بهاری هم‌زمانه.

خلاصه: 1-متاسفانه طولانیتر بودن شب اول دی امسال، قابل اندازه‌گیری مستقیم نیست. 2-اگر هم بود شب دوم دی کوتاهتر می‌بود. 3-اصولا تعریف فعلی ماه دی برخلاف تصور چندهزار ساله نیست و کمتر از 100 سالشه.

پی‌نوشت: ممنون از شاهین برای بعضی از منابع.

پی‌نوشت2: اگه از این داستانها خوشتون می‌آد، پیشنهاد می‌کنم کتاب گاه‌شماری ایرانی نوشته‌ی موسی اکرمی رو بخونین. (بهناز با کمال میل حاضرم برای کم‌شدن بار سفرت به اون طرف اقیانوس، کتابتو پس ندم).

پی‌نوشت3: عکس یه نقاشی از فان‌خوخه.

۱۳۸۷-۰۹-۲۸

طولانی‌ترین شب سال؟ (قسمت اول)

پارسال شب‌عید پنج‌تا نوشته (+ + + + +) در مورد تقویم و سال‌تحویل و کبیسه و این‌جور چیزها نوشتم که البته آخرش هم ناقص موند و یه چیزهایی مثل شب یلدا موند برای بعد (یعنی حالا).

چند سال پیش، یه‌سوالی برای مرحله‌ی اول المپیاد طرح کرده بودم که چون همون‌موقع‌هایی بود که داشتم می‌رفتم، فرصت نشد که توی کمیته مطرحش کنم. سوال اینه: در ایران بلندترین روز (و شب) سال حدودا 14 ساعت است. بلندترین شب سال، حدودا چقدر از شب قبل و بعدش بلندتر است؟ یک‌ساعت، یک‌دقیقه، یک‌ثانیه. جواب گزینه‌ی آخره.

اما آیا می‌شه یک‌ثانیه رو اندازه‌گیری کرد؟ نه. اندازه‌گیری زمان طلوع و غروب خورشید از مرتبه‌ی دقیقه خطا داره. این خطا به خاطر انواع و اقسام پدیده‌های جوی‌ایه که روی ضریب شکست هوا توی مسیری که نور باید طی بکنه تاثیر می‌ذاره و طبیعتا این‌جور پدیده‌ها تضمین ندادن که روزهای متوالی شباهتی به هم داشته باشن. این‌جور پدیده‌ها حتی باعث می‌شن که خورشید مدتی بعد از این‌که از نظر هندسی غروب کرده، هم‌چنان دیده بشه. این غیر از اینه که اصولا تعریف شب چندان واضح نیست: به اختلاف زمانهای شرعی غروب آفتاب و اذان مغرب فکر کنید.

اما خطای اندازه‌گیری، برای اندازه‌گیریهایی که نزدیک به خط عمود (بالای‌سر) انجام می‌شه، به مراتب کمتره؛ چون هم مسیری که نور در جو طی می‌کنه، کوتاهتره و هم پرتو تقریبا عمودیه و به همین دلیل شکست نور چندان مهم نیست. در نتیجه محاسبه‌ی لحظه‌ی انقلاب زمستانی* و چیزهای مشابه‌اش، چندهزار ساله که با اندازه‌گیریهای بالای‌سر انجام می‌شه، نه با چیزهایی مثل طول شب.

نکته‌ی دیگه اینه که اصولا اندازه‌گیری تغییرات یه تابع در نقاط کمینه و بیشینه‌اش کار چندان عاقلانه‌ای نیست. چون در کمینه و بیشینه، شیب (مشتق اول) صفره و تغییرات تابع از مرتبه‌ی دو است. این دقیقا همون نکته‌ایه که توی اون سوال المپیاد قرار بود سنجیده بشه. طول شب (در تهران) حدود چهار ساعت در یک‌بازه‌ی شش‌ماهه کم می‌شه و این یعنی به طور متوسط یک‌دقیقه بر روز. تغییرات تابع نزدیک کمینه‌اش، باید به طرز قابل توجه‌ای از میانگینش کمتر باشه.

* لحظه‌ای که محور شمال‌جنوب زمین، کوچکترین زاویه رو با صفحه‌ی زمین‌خورشید داره و بنابراین برای کسایی که در نیم‌کره‌ی شمالی زندگی می‌کنن، خورشید به پایینترین ارتفاعش توی آسمون می‌رسه.

پی‌نوشت: تو خط بالایی یه اشتباه کردم. منظورم کوچکترین زاویه محور شمال‌جنوب با خط واصل خورشید-زمین بود. از دو نقطه یه صفحه نمی‌گذره. بازم ممنون از شاهین.

۱۳۸۷-۰۹-۲۷

آب آشامیدنی

نوشته‌ی دیروز باعث شد تحریک بشم که در مورد یه خاطره‌ای بنویسم، ولی به خاطر حفظ آبروی آدمها، شامل فاعل و مفعول، منصرف شدم.

پی‌نوشت: عکس تزیینی است.

۱۳۸۷-۰۹-۲۶

همبستگی؟

پنج نفر بودیم که اواسط دهه‌ی هفتاد، وقتی که هنوز دانشجوی کارشناسی بودیم، به‌طور جدی (حرفه‌ای؟) درگیر تحقیق‌کردن شدیم. این داستان برای اون سالهای دانشکده، واقعه و استاندارد (تخمی) جدیدی بود. این پنج نفر مسیرهای مختلفی رو توی زندگیشون طی کردن که طبیعتا شامل نحوه‌ی برخوردشون با زندگی دانشگاهی هم می‌شه.

دو نفر پاشون به سرزمین شیطان بزرگ رسید و بالاخره تونستن یه راهی پیدا کنن که برن سر یه کاری بیرون از دانشگاه. دو نفر دیگه به دلایل متفاوتی پیوندهای محکمتری با ایران داشتن و در نتیجه بیش از بقیه در ایران زندگی کردن. این دوتا مدتهاست می‌دونن که آدم دنیای آکادمیک نیستن، ولی ترکیب متنوعی از دلایل، هنوز توی آکادمی نگرشون داشته. پنجمی از اول هم از بقیه سر‌به‌راهتر بود و در نتیجه از همه در آکادمیا موفقتره (رفیق، تبریک اساسی به خاطر شغل جدیدت). اگه ده‌پانزده سال پیش یکی بهم می‌گفت که از شما پنج‌تا، آخرش فقط یکی توی دانشگاه می‌مونه، باور نمی‌کردم.

یکی از این چهار دوست، دو هفته‌ی پیش مهمون ما بود و دوتای دیگه هم قراره که برای تعطیلات کریسمس بیان هلند. چهارمی هم یکی از انگشت‌شمار آدمهای ساکن ایرانه که هنوز باهاشون رابطه دارم. روزی که یه سری عکس قدیمی توی فیس‌بوک گذاشتم، فکر نمی‌کردم که فردا و ‌پس‌فرداش، دونفر از کسایی که تو عکسها هستن بهم خبر بدن که برای تعطیلات دارن می‌آن اینجا.

پی‌نوشت: پیش‌نویس این نوشته رو دادم بقیه ببینن. یکیشون برام نوشت که خوب بود ولی آخرش بیشتر از من تعریف کن. خوب شد حالا؟

۱۳۸۷-۰۹-۲۴

شب‌یخ

یکی از اطلاعات هواشناسی‌ای که در تهران برخلاف اینجا نامربوطه، نقطه‌ی شبنمه. نقطه‌ی شبنم دماییه که اگه هوا از اون سردتر بشه، شبنم می‌زنه. این دما تابعی از فشار و رطوبته. حالا قسمت جذاب داستان اینه که اگه این اتفاق در دمای منفی بیفته، به جای شبنم شب‌یخ می‌زنه. اینو گفتم که بگم دیشب و پریشب برای اولین‌بار در زمستون امسال (تا جایی که من می‌دونم) شب‌یخ زد.

یک چیز دیگه‌ای که باز هم در تهران کم و بیش نامربوطه و اینجا مربوط، تفاوت بین دمای واقعی و دماییه که احساس می‌شه. در واقع یه چیزهایی مثل رطوبت بالا (و البته باد در کشور آسیابهای بادی) باعث می‌شه که احساسی که آدم از دما داره با دمای واقعی متفاوت باشه. مثلا دیروز عصر دما صفر بود ولی منهای هفت احساس می‌شد.

۱۳۸۷-۰۹-۱۶

به‌زودی از شبکه‌ی اول

کاساندرا پیشگوی ناکام وقایع شوم: می‌شه لطفا در مورد سیاست جدید دولت در مورد سه‌برابر کردن نرخ ارز توضیح بدین؟

ناپلئون سوم امپراتور فرانسه: این مساله خیلی ساده است. بذارین من یه سوالی بپرسم. اون گروهی که می‌رن توی بازار و ارز می‌خرن، کیا هستن؟ و اصلا ارز خارجی به چه دردشون می‌خوره؟ ما بررسی کردیم و دیدیم اینا همشون کسایی هستن که ارز رو برای تفریحشون در کشورهای خارجی می‌خوان. خوب آخه چرا به مردم فشار می‌آرین برای تفریح خودتون؟ این انصافه؟ این عدالته؟ حالا البته باز از فردا یه عده‌ای سر و صدامی‌کنن که آی این باعث تورم می‌شه و چه و چه. اینا رو البته ما می‌شناسیم و همیشه وقتی ما می‌خوایم یه‌کاری بکنیم، جنجال درست می‌کنن، ولی مردم دیگه شناختنشون. آخه عزیز من این‌چیزها که باعث تورم نمی‌شه. این تئوری‌ها دیگه توی بقیه‌ی کشورها هم معلوم شده که غلطه.