یه چیزهای کوچکی هستن که حتی توی ایران هم تجربهی هرروزه نبودن، ولی وقتی اینجا ظاهر میشن به طرز عجیبی مود غم غربت رو تحریک میکنن، مثل صدای ناودون و بوی بنزین. این صدا و این بو نباید زیاد هم کمیاب باشه با بارونهای دایمی اینجا و پمپبنزینی که روزی دوبار از کنارش رد میشم، ولی مدتها بود تجربهشون نکرده بودم.
مهاجرت پدیدهی خیلی پیچیدهایه. خیلی پیچیده.
۲ نظر:
اینا که خوبه...فاجعه وقتیه که آدم دلش نون سنگک بخواد...
به سمیه: درد مشترک.
ارسال یک نظر