
به لطف
حامد، کرم خوندن در مورد روشهای تیپ
شناسی (شخصیتشناسی؟ روانشناسی؟) مثل این یا این افتاده اونجایی که نباید میافتاد. نصفه
شبی نشسته بودم و داشتم
این صفحه رو در مورد هم
تیپهام میخوندم و طبیعتا داشتم حالشو میبردم. به قسمت روشهای تربیت بچه که رسید، دیگه دامنم از دست برفت. کاملا ممکنه که اون چند خط رو من نوشته باشم.یه کمی حال آدم گرفته میشه وقتی که میفهمه خیلی موجود تکراریایه.
۵ نظر:
خیلی باحال بود. ولی شاید اگر همیشه این خصوصیات به عنوان عیب وایراد میزدند توی سرتون که باید عوضش کنیواینا، با دیدن این حال می کردید.
جالب بود.
به احسان: من حتی قبل از خوندن این داستانها بیشتر به چشم مشخصه به این خصوصیات نگاه میکردم، چیزی از جنس قد و وزن.
تنها فایدهاش اینه که در تنظیم روابطت و انتظارهایی که از خودت داری دقت بیشتری میکنی.
خط آخر قرار بود طنز داشته باشه که ظاهرا منتقل نشده.
به کاوه. ممنون.
چرا منتقل شده بود! کامن من را زیادی جدی گرفتید! الانم که دوباره نظرم را خوندم، دیدم حق داشتید! :D
به احسان: مخلصم.
ارسال یک نظر