۱۳۸۷-۰۱-۳۱

وطن‌پرستی یا وطن‌دوستی

0- بی‌حالتر از اون بودم که بتونم این چندتا پاراگراف رو با یه سری چسب مناسب به هم بچسبونم، اینه که شماره می‌زنمشون.

1- مثل خیلی چیزهای دیگه -از جمله اعتقاد به ماورا‌الطبیعه- دلیل استوار بر منطق‌ (به اون معنی‌ای که من می‌شناسم) یا علم تجربی‌ (باز هم به اون معنی‌ای که من می‌شناسم)، برای وطن‌پرستی سراغ ندارم. بنابراین این دسته از مسایل، برای من در کلاس کلی «حال می‌کنم این‌جوری باشم» قرار می‌گیرن و در نتیجه بحث کردن روشون بی‌معنی می‌شه. در واقع در چارچوبی قرار می‌گیره که اسمشو می‌ذارم «چارچوب غیرت» که خوب طبیعتا غیرقابل بحثه.

2- سوتفاهم احتمالی که ناشی از سیاه و سفید دیدنه اینه که وقتی ادعای «دلیلی برای فلان ندارم» از دهنت خارج می‌شه، بلافاصله برچسب نافلان‌باور یا فلان‌ستیز بهت می‌چسبه و شانس وجود کلاسی به نام «وطن دوستی» به کلی نادیده گرفته می‌شه.

3- به این مکالمه نگاه کنید:

- چرا این کار رو کردی؟
- اشکالش چیه؟
- مگه تو غیرت نداری؟
- نه.

این بحث (و نه مکالمه) به نظر من اینجا تموم می‌شه. یعنی شانس به تفاهم رسیدن طرفین به نظرم این‌قدر پایینه که ادامه‌ی بحث (و نه مکالمه) به دردسرش نمی‌ارزه. در واقع تنها چیزی که می‌تونه از اینجا به بعد معنی داشته باشه، تک‌گویی طرفینه به این امید که در بلندمدت، روی نظر طرف مقابل یه تاثیری داشته باشن. که این هم به نظرم واقعا انگیزه و اعصاب و حوصله‌ی ویژه‌ای می‌خواد، چیزی که حامد (+ + + +) و آقای ب (+ + +) به نظر می‌آد خیلی زیاد ازش دارن (خوش به حالشون). طبیعتا در مورد اکثریت کسایی که نظر مخالف براشون گذاشتن هم همین فکر رو می‌کنم. در واقع منظورم محتوا نیست، قالبه.

4- شاید بد نباشه به سوتفاهمی که اخیرا با یه دوست پیش اومده هم یه اشاره‌ای بکنم. بحث سر یه رفتار اجتماعی (اخلاقی) بود و ادعای من این بود که دلیلی برای این‌که انتظار داشته باشیم مردم اخلاقی رفتار بکنن، وجود نداره. چنین گزاره‌ای به سرعت می‌تونه به این منتهی بشه که گوینده موافق اون کاره، در حالی که در واقع در زندگی شخصیش اون کار رو نمی‌کنه.

5- این بهترین توصیف برای رفتار من در مقابل وطنه. دلیل منطقی‌ای ندارم برای حال کردن باهاش، ولی حال می‌کنم، اصراری هم به زورچپون کردنش ندارم.

6- هر مثالی که بخوام در مورد حال کردن و با چی حال کردن بزنم در مقابل مثالهایی که نادر اینجا زده، استادیوم، اصفهان، ای ایران و ... آبکی از آب در می‌آد.

7- خیلی از چیزها مثل بیرون زدن رگ غیرت برای ملیت مولوی یا اسم خلیج فارس، دلایل تجاری یا سیاسی‌ای دارن که دفاع ازشون رو منطقی میکنه، ولی اینقدر زیاد نیست که برای من قانع کننده باشه، به خصوص که معمولا در بسته بندی غیرت به بازار می‌آد که برای من پس‌زننده است.

8- وطن برای من عمدتا معنی فرهنگی داره تا سیاسی. در واقع تا وقتی که برای رفتن به یه جاهایی لازم نباشه ویزا بگیرم و تا حد امکان نیازی به تبدیل ارز هم نباشه، فرق خاصی برام نمی‌کنه که از یه مرز سیاسی رد بشم یا نشم.

9- همین بحث در مورد تقویم ایرانی هم وجود داره. یعنی اگه قرار باشه که رای بدم به یه تقویم، به تقویم ایرانی رای می‌دم. ولی این مانع نمی‌شه که در مورد ضعفهاش بحث کنم و همین‌طور هم مانع از این نمی‌شه که از غیرتی شدن مردم نسبت بهش لجم نگیره. در واقع از این موضوع که در چارچوب غیرت، فراوون پیش می‌آد که مردم ندونن از چی دارن دفاع می‌کنن و حتی حرفهای غلط بزنن -یه نمونه‌اش همین بحث تقویم- بیش از هر چیز دیگه‌ای لجم می‌گیره.

10- وطن‌پرستها برای من آزار خاصی ندارن، هرچند که خوب ما رو اسپم نموده‌اند!

۳ نظر:

Kommisto گفت...

Years have passed by but I still re-iterate: "Belief is Fascim and strong believers are hardcore fascists."

کاساندرا گفت...

به کمیتسو: خیلی باهات موافقم ولی جمله‌بندیت نه! در ضمن همه‌چیز رو نباید بلند گفت.
راستی مریم یکی‌دوسال پیش بهم گفت دقت کردی چقدر شبیه کاوه و جاوید شدی؟

کاساندرا گفت...

به کمیتسو: راستی داستان رو یادمه.