روزهای سه شنبه ساعت یک، دو (و گاهی یک) سخنرانی عمومی بیست دقیقهای برای همهی اعضای دانشکدهی علوم برگزار میشه که اسمش کشفیات این هفته است. از ساعت دوازده و نیم (یا به قول هلندیها ساعت نصف یک) هم یه ناهار مجانی میدن که شرط خوردنش اینه که تو سخنرانی شرکت کنین، نه این که بخورین و برین. البته این شرط مرامیه، نه با حضور و غیاب مرسوم برای دانشجوهای دکترای اونجایی که من توش درس خوندم.
سخنران امروز کارل تن کاته بود که متخصص زیست شناسی رفتاریه و در مورد زبانشناسی پرندهها حرف زد. داستان از مقالهی معروف 2002 هاسر، چامسکی و فیچ در ساینس شروع میشه که توش ادعا میکنن تنها برتری زبانهای انسانی به غبر انسانی، بازگشتی بودن اونهاست، مثل قابلیت ساختن جملهی معترضه یا ساختن ترکیبی بازگشتی مثل «کتاب برادر من» که توش برادر من تبدیل به یه کلمه میشه و به کتاب میچسبه. بنابراین زبانهای انسانی این خاصیت رو دارن که هم ترکیبهایی مثل «فاعل فعل فاعل فعل» (دوتا جملهی مستقل) رو داشته باشن و هم ترکیبهایی مثل «فاعل فاعل فعل فعل» (جملهی معترضه وسط یه جملهی دیگه).
رفیقمون چندتا فنچ گورخری رو انتخاب کرده بود و چند الگوی صدایی مختلفشون رو به عنوان کلمه فرض کرده بود و تکرارهای مختلف این کلمهها رو به عنوان جملههای مختلف به پرندهها میداد تا توانایی تشخیص گرامر صحیح و غلط رو بسنجه. طبیعتا به روش مرسوم در اینجور کارها، پرندهها با گرامرهای مختلف آموزش داده میشدن و سیستم جابزه (دانه) برای جواب صحیح هم برقرار بوده.
جزییات روشی که استفاده کرده بودن و آزمایشهای مرحله به مرحلهشون خیلی جالب بود. نکتهی خیلی هیجانانگیزی که وجود داشت این بود که مطابق انتظار گرامر معترضه رو یاد نگرفته بودن ولی به طرز محسوسی (هرچند کم) یه ذره یاد گرفته بودن. بعدا معلوم شده که فقط یکی از فنچها یاد گرفته بوده ولی وقتی روی نتایج همهی پرندهها میانگینگیری میشه، اثر این پرنده زاید به چشم نمیآد. این فنچ که اسمش رو زبسکی (زبرافنچ+چامسکی) گذاشته بودن به خوبی گرامر پیچیده رو تشخیص میداد.
سوال بعدی این بود که زبسکی دقیقا به چه چیزی حساسه؟ یعنی در دو رشته از الگوهای A و B (مثلا ABBA در مقایسه با ABAB)آیا فقط به کلمهی آخر حساسه یا به ترکیب BA که در یکی هست و در دیگری نیست؟ خلاصه اینجا سروکلهی ترکیبیات و آزمودن انواع ترکیبهای ممکن با زبسکی بیچاره پیدا میشه. نتیجهی نهایی اینه که فنچها به گرامر حساس نیستن و فقط دو کلمهی آخر براشون مهمه، بعنی براشون AABBAA و BBBAAA فرقی نداره، حتی برای زبسکی.
۴ نظر:
عجب برنامه جالبی دارید و موضوع این بار چه موضوع هیجان انگیزی بوده.
تمام مدتی که داشتم متن نوشته را می خواندم نگران بودم که زبسکی از شدت فشار وارده نمیرد!
به بهار: مریم هم همین مشکل رو داشت. فکر نمیکنم فشار خاصی بهش اومده باشه بالاخره دونه بهش میدادن بابت شاهکارش! چیزی که برای من جالبه اینه که بدونم آیا در تستهای هوش دیگه هم (که نمیدونم چیه) زبسکی برجسته بوده یا نه.
یعنی memory و اینا؟
به sdrsd: نفهمیدم.
ارسال یک نظر