این چند وقت اخیر، یکی از تفریحات مردم تو دکون این بود که پیشرفت ساخت و ساز موزهی بدن انسان* رو که 500 متر با دکون ما فاصله داره، رصد کنن. به خصوص که این ساختمون در سمت غرب ماست و در نتیجه فقط از پنجرهی اتاق مشترکمون که توش قهوه میخوریم دیده میشه و طبیعتا پای ثابت بحثهای ساعت قهوهمون بود. تا این که بالاخره مجسمهی 35متری تموم شد و حدود دو هفنه پیش ملکه زحمت افتتاح موزه رو کشید!
امروز دیدم که توی بالاترین هم بهش لینک داده بودن به عنوان یک موزهی جدید در آمستردام. در حالی که این موزه توی اوخستخیست قرار داره که اولا با شهر گناهکاران 35 کیلومتر فاصله داره و ثانیا توی یه استان دیگهست و به لایدن و لاهه خیلی نزدیکتره. البته اینجا هم شهرها مثل شهرهای شمال ایران به هم چسبیده هستن و ما که اینور بزرگراهیم اسممون لایدنه و اونایی که اونورشن اوخستخیست. یا مثلا از خونهمون اگه 500 متر به سمت غرب بریم و از روی کانال رد بشیم، وارد یه شهر دیگه میشیم به اسم فورسخوتن.
یه داستانی که تیمون در مورد این موزه تعریف میکرد و البته من هرچی تو گوگلیدمش پیداش نکردم، اینه که چند سال پیش وقتی که دولت استان هلند جنوبی تصمیم میگیره که این موزه رو بسازه، از مردم لایدن نظرسنجی میکنن که میخواین توی مخارج و سود این موزه سهم داشته باشین یا نه. و چون به قول تیمون نتیجهی هر نظرسنجیای در هر موردی که باشه، سلبی خواهد بود، لایدنیها هم گفتن نه. در نتیجه موزه در شهر بغلی ساخته میشه و به اسم اونا تموم میشه. هرچند اگه قصد داشته باشین این موزه رو ببینین، باید توی ایستگاه قطار لایدن پیاده بشین و سوار خط 57 اتوبوس بشین و بعد از 5 دقیقه توی ایستگاه اسنل که درست جلوی دکون ما و کنار مرتع روبرویه پیاده شین.
* هو! درسته که اینجا هلنده ولی این بدن انسان از اون لحاظ نیست! از لحاظ علمی و ایناست!
امروز دیدم که توی بالاترین هم بهش لینک داده بودن به عنوان یک موزهی جدید در آمستردام. در حالی که این موزه توی اوخستخیست قرار داره که اولا با شهر گناهکاران 35 کیلومتر فاصله داره و ثانیا توی یه استان دیگهست و به لایدن و لاهه خیلی نزدیکتره. البته اینجا هم شهرها مثل شهرهای شمال ایران به هم چسبیده هستن و ما که اینور بزرگراهیم اسممون لایدنه و اونایی که اونورشن اوخستخیست. یا مثلا از خونهمون اگه 500 متر به سمت غرب بریم و از روی کانال رد بشیم، وارد یه شهر دیگه میشیم به اسم فورسخوتن.
یه داستانی که تیمون در مورد این موزه تعریف میکرد و البته من هرچی تو گوگلیدمش پیداش نکردم، اینه که چند سال پیش وقتی که دولت استان هلند جنوبی تصمیم میگیره که این موزه رو بسازه، از مردم لایدن نظرسنجی میکنن که میخواین توی مخارج و سود این موزه سهم داشته باشین یا نه. و چون به قول تیمون نتیجهی هر نظرسنجیای در هر موردی که باشه، سلبی خواهد بود، لایدنیها هم گفتن نه. در نتیجه موزه در شهر بغلی ساخته میشه و به اسم اونا تموم میشه. هرچند اگه قصد داشته باشین این موزه رو ببینین، باید توی ایستگاه قطار لایدن پیاده بشین و سوار خط 57 اتوبوس بشین و بعد از 5 دقیقه توی ایستگاه اسنل که درست جلوی دکون ما و کنار مرتع روبرویه پیاده شین.
* هو! درسته که اینجا هلنده ولی این بدن انسان از اون لحاظ نیست! از لحاظ علمی و ایناست!
پ.ن تیمون گفت که نظرسنجی مستقیما در مورد موزه نبوده، بلکه در مورد برگردوندن ریلهای تراموا به لایدن (و به مقصد موزه) بوده که اولش خرج داشته، ولی بعدا مخارجش رو برمیگردونده، ولی مردم موافق نبودن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر